تخریب مرزهای حرفهایگری در خبرنگاری از خبرنگاری تا نمایش خبرنگـــاری. در فضای رسانهای معاصر ایران، پدیدهای به نام «خبرنگارسلبریتی» یا «خبرنگارنمایی» در حال گسترش است که مرزهای حرفهای خبرنگاری را مخدوش کرده و اعتماد عمومی به رسانهها را به چالش میکشد (خبرنگار و خبرنگارنما).

تخریب مرزهای حرفهایگری در خبرنگاری ، خبرنگار و خبرنگارنما .
به گزارش پارسیان امروز؛ محمد امامی در یاداشتی نوشت:
این پدیده، که در آن افراد بدون تجربهی میدانی یا تعهد به اصول حرفهای خود را در جایگاه خطیر خبرنگاری قرار میدهند، نهتنها انحرافی فردی، بلکه آسیبی ساختاری به مخاطبان بهعنوان سرمایههای اجتماعی رسانههاست.
متأسفانه، این روند با گسترش پلتفرمهای دیجیتال تشدید شده است.
افرادی با مهارتهای نوشتاری یا شهرت مجازی، بدون گذراندن چالشهای مسیر حرفهایگری در خبرنگاری، ادعای روزنامهنگاری مطالبهگر را دارند.
آنها ادعای مدافع حقوق مردم را دارند و حتی گاهی خود را مدافع مظلومیت خبرنگاران معرفی میکنند.
شاید این پدیده در ظاهر کماهمیت جلوه کند، اما در باطن، تهدیدی جدی برای اعتماد عمومی و اعتبار حرفهای شخصیت خبرنگار محسوب میشود.
خبرنگار واقعی در میدان خبر حضور دارد، میان روایتهای متناقض جستوجو میکند، از منابع مستقل راستیآزمایی میکند، در برابر تهدید یا تطمیع عقبنشینی نمیکند و از جان و آبروی خود مایه میگذارد.
اما این تازهواردان، پس از مدتی حضور در حوزهی رسانه،
بدون داشتن سابقهای مفید در حوزهی خبر یا تجربهی میدانی همراه با هزینه، تنها بهواسطهی توانایی نسبی در نگارش یا درخشش در فعالیتهای غیرخبری رسانهها (مانند جذب آگهی) و گاهی بر پایهی ارتباطات فردی با صاحبان رسانه، خود را در قامت «خبرنگار» میبینند و نقابی بینقص از یک خبرنگار بر چهره میزنند.
برخی از آنها، با اعتمادبهنفسی بیحد، ادعا میکنند که تنها آنها رسالت خبرنگاری و دفاع از حقوق مخاطبان را درک میکنند!
جالب اینکه این پدیده مختص ایران نیست و در کشورهای دیگر نیز سابقه دارد.
برای مثال، در ایالات متحده، نویسندگانی مانند هانتر اس.
تامپسون با نوشتن گزارشهای عاطفی و ترکیبی از واقعیت و تخیل شخصی، مرز میان خبرنگاری و داستاننویسی را مخدوش کردند و به شهرت رسیدند.
یا گلوریا استاینم، فعال فمینیست، بدون آموزش رسمی یا سابقهی خبری، مقالاتی تحلیلی در حوزهی اجتماعی نوشت و تنها به پشتوانهی حمایت طرفدارانش ادعای روزنامهنگاری مطالبهگر داشت.
منتقدان، او را بیشتر نویسندهای با تخیل قوی میدانستند تا یک خبرنگار حرفهای.
سلبریتیهایی مانند اپرا وینفری یا اینفلوئنسرهای دیجیتال نیز برنامههای خبری راهاندازی کردند، بدون آنکه اصول اولیهی اخلاق حرفهای، مانند بررسی منابع مستقل، را رعایت کنند.
این روند، که به «ژورنالیسم سلبریتی» معروف است، نشان میدهد چگونه مهارت نوشتاری میتواند جایگزین تجربهی میدانی شود و به کاهش اعتبار رسانهها منجر گردد.
اغلب این افراد پیشتر در بخشهای غیرخبری رسانهها، مانند مجریگری، ویراستاری، بازاریابی تبلیغات، منشیگری مدیران خبری یا امور روابط عمومی، مشغول بودند .
جایگاههایی که هرچند محترم و ضروریاند، اما ماهیت و وظایف آنها با کار حرفهای خبرنگاری تفاوت بنیادین دارد.
مشکل اصلی زمانی بروز میکند که برخی از این «خبرنگارنماها» همزمان با مناسبتهای رسانهای یا گردهماییهای صنفی سالانه، ناگهان خود را در جایگاه منتقد و مطالبهگر حقوق عامه قرار میدهند.
این تغییر نقش، اگرچه ممکن است در نگاه سطحی نشانهی بیداری وجدان تلقی شود، اغلب ناشی از تمایل به کسب اعتبار شخصی یا بهرهبرداری از موجهای رسانهای است تا انجام رسالت حرفهای.
بدتر آنکه مخاطبان، بهویژه در شبکههای اجتماعی، قادر به تشخیص این تمایز نیستند.
پیامد این وضعیت فراتر از جابهجایی عنوان شغلی است.
وقتی مرز میان خبرنگار واقعی و نویسندهی خوشقلم یا فعال رسانهای غیرحرفهای مخدوش شود، افکار عمومی دچار سردرگمی میگردد.
مخاطب، بهویژه در فضای مجازی، قادر به تفکیک این دو گروه نخواهد بود و همهی صداها را یکسان میپندارد.
این امر به کاهش اعتماد به حرفهی خبرنگاری منجر میشود و این بیاعتمادی، بزرگترین سرمایهی اجتماعی رسانهها را تهدید میکند.
به نظر نگارنده، در شرایطی که جامعه بیش از هر زمان به رسانههای مسئول و خبرنگاران شجاع و جریانساز نیاز دارد تا راوی صادق روایتها باشند،
پاسداری از مرزهای حرفهای خبرنگاری و اعتبار آن ضرورتی استراتژیک است.
نباید اجازه داد مهارت در نگارش یا حضور فعال در شبکههای اجتماعی جایگزین تجربهی میدانی، تعهد حرفهای و پایبندی به حقیقتجویی در تهیه و انتشار خبر شود.
این تهدید میتواند اثرگذاری رسانهها را کاهش دهد و راه را برای شبهرسانههای معاند هموارتر کند.
خبرنگاری، پیش از آنکه عنوانی شغلی باشد، مسئولیتی اجتماعی و رسالتی اخلاقی است که تنها در میدان واقعی خبر و با پرداخت هزینههای شخصی و حرفهای به دست میآید.
تمایز میان خبرنگار و «خبرنگارنما» باید شفاف و بدون مصلحتاندیشی تعریف شود. این شفافیت نهتنها برای حفظ شأن و اعتبار حرفهی خبرنگاری لازم است،
بلکه شرط بقای اثرگذاری رسانهها در بلندمدت محسوب میشود.
نهادها و تشکلهای رسانهای باید استانداردهایی مانند آموزش حرفهای و ارائهی کارنامهی عملی معتبر را اعمال کنند.همچنین، آموزش عمومی برای تشخیص خبرنگار واقعی از «خبرنگارسلبریتی» ضروری است.
وسخن آخر اینکه؛ آیندهی رسانهها وابسته به مرزبندی روشن میان حرفهایگری و نمایش حرفهایگری است؛ مرزی که تنها با صداقت و تعهد حفظ میشود.
لینک کوتاه مطلب: https://parsianemrooz.ir/?p=3776&preview=true